کدو، شربت نارنج، اسکواش، کدو مسما، کدوی رشتی، افشره نارنج، کوبیدن و نرم کردن، خفه کردن، خمیر شدن، له کردن سایر معانی: کوبیدن و خمیر کردن، درهم کوبیدن، خرد و خمیر کردن، له و لورده کردن، سرکوب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچ و تابدار، دارای صدای ترق و تروق سایر معانی: نرم، شکل پذیر، جیغ ودادی
فهرست، جدول، میز، سفره، کوهمیز، لیست، لوح، مطرح کردن، از دستور خارج کردن، روی میز گذاشتن، در فهرست نوشتن سایر معانی: خوراک روی میز، خوان، مجموعه ی قوانین (به ویژه اگر بر لوحه نوشته شده باشد) ...
نوعی بستهبندی از جنس مواد خمیری دارای الیاف سلولوزی زیاد که با قالبگیری شکل داده میشود [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
بخش توخالی مرکز دندان در قسمت تاج و ریشه که مغز دندان را در بر دارد و سراسر آن از داخل با آستری از یاختههای&zwnj ...
یکی از روشهای درمانی در ریشهدندانپزشکی که در آن مغزۀ دندان را از مجرا بیرون میآورند و پس از آمادهسازی مکانیکی و شیمیایی مجراها، آنها را با مواد مخصوص پر می&zwnj ...
بافت همبندی پُرعروق و پُرعصبی که درون حفرۀ مرکزی دندان قرار دارد|||متـ . مغزه 2 [پزشکی - دندانپزشکی] ...
قرار دادن پوشش یا پانسمانی حاوی مواد تسکیندهنده بر روی مغزۀ بازشدۀ دندان [پزشکی - دندانپزشکی]
خرد کردن مواد غذایی گیاهی مانند میوهها و سبزیها به شکل پارَک [علوم و فنّاوری غذا]