دست انداز، گودال، چاله فاضل اب، گل گرفتن، گل الود کردن سایر معانی: آب باران (در چاله یا دست انداز جاده و غیره)، چالاب، کولاب، گل آلود کردن، گلی کردن، گل (معمولا دارای خاک رس و شن)، تبدیل به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] مخلوط گلی [زمین شناسی] مخلوط گلی
[زمین شناسی] سد هسته گلی - سدّ خاکی که در آن هسته نفوذناپذیر از رس گل آلوده شده ساخته می شود.
[عمران و معماری] گل رس [زمین شناسی] گل رس، گل خمیری، (رس)
تالاب، دریاچه، حوض درست کردن سایر معانی: دریاچه ی کوچک (معمولا انسان ساخته)، برکه، گواب، کولاب، لشاب، گی، آبگیر، (همدانی) اسیل، سلخ، استخر، حو درست کردن [عمران و معماری] تالاب - برکه - آب ا ...
ائتلاف، ابگیر، مخزن، اب انبار، حوض، تصحیلات اشتراکی، چاله اب، کولاب، ائتلاف چند شرکت با یک دیگر، دسته زبده و کار ازموده، برکه، استخر، شریک شدن، باهم اتحاد کردن، ائتلاف کردن سایر معانی: مقدار ...
چوگان دسته کوتاه، ور رفتن، ول گشتن، مهمل گشتن سایر معانی: (شخص یا ابزار) گذارنده، قرار دهنده (رجوع شود به: put)، (بازی گلف)، چوگان فلزی (برای راندن گوی به سوراخ)، (معمولا با: around یا with ...