معنی

ائتلاف، ابگیر، مخزن، اب انبار، حوض، تصحیلات اشتراکی، چاله اب، کولاب، ائتلاف چند شرکت با یک دیگر، دسته زبده و کار ازموده، برکه، استخر، شریک شدن، باهم اتحاد کردن، ائتلاف کردن
سایر معانی: مقدار کمی آب (مثلا در گودال یا کف اتاق)، مقداری آبگونه، حوضچه، در حوض (یا حوضچه یا برکه و غیره) جمع شدن، سلخ، آبگیر، چالاب، رجوع شود به: swimming pool، جای آرام و ژرف رودخانه، (نفت یا گاز در زیر زمین) حوضچه، انباره، کارمندان و تجهیزات (برای کار بخصوص)، روی هم گذاشتن (سرمایه یا کوشش یا منابع و غیره)، یک کاسه کردن، یکپارچه کردن، ادغام کردن، منبع، مجموعه، اندوخته، ذخیره، (در قمار ورق) بانک، پول وسط، (انگلیس)مسابقه ی بیلیارد سرپول، بیلیارد شرطی، (نوعی بیلیارد که گوی های آن رنگارنگ و نمره دار هستند) پول، (اسب دوانی و لاتاری و غیره) جمع مبلغ شرط بندی شده، جمع مبلغ سرمایه گذاری شده (توسط افراد یا شرکت ها)، (بازار سهام) سرمایه گذاری مشترک، شرکای این نوع سرمایه گذاری، اتحاد چند شرکت برای کنترل بازار یک کالا (trust هم می گویند)، اتحادیه، گروه، دسته، عده کارمند اماده برای انجام امری، سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
[عمران و معماری] استخر - گودال - لگن - مخزن
[ریاضیات] ادغام کردن
[آمار] ادغام
[آب و خاک] استخر

دیکشنری

استخر
اسم
pool, swimming pool, stank, lake, lin, linnاستخر
pool, tankحوض
pool, lakeبرکه
reservoir, tank, tank, repository, storage, poolمخزن
coalition, integration, pool, union, association, trustائتلاف
poolتصحیلات اشتراکی
sluice, basin, penstock, pool, weatheringابگیر
waterhole, poolچاله اب
poolکولاب
cistern, pool, reservoir, watering placeاب انبار
poolائتلاف چند شرکت با یك دیگر
poolدسته زبده و کار ازموده
فعل
coalesce, colligate, federalize, poolائتلاف کردن
partake, participate, poolشریک شدن
poolباهم اتحاد کردن

ترجمه آنلاین

استخر

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.