نبوتی، پیغمبری، مبنی بر پیشگویی سایر معانی: پیامبرانه، وابسته به پیامبر، نبوی، وابسته به پیشگویی، پیشگویانه، آینده نگرانه (prophetical هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیغمبری، نبوی، متضمن پیشگویی، خبردهنده
کتب انبیای بنی اسرائیل سایر معانی: کتب انبیاء بنی اسرائیل
پیغمبری، نبوت
نهان بین، روشن بین سایر معانی: وابسته به نهان بینی یا روشن ضمیری، ژرف بین، روشن ضمیر، غیب بین، غیب گو
غیب گو، فالگیر
طالع بین، پیشگو سایر معانی: پیشگو
پیشرو، جارچی، منادی، خبر رسان، قاصد، جلو دار، از امدن یا وقوع چیزی خبر دادن، اعلام کردن، راهنمایی کردن سایر معانی: پیک، چاوش، فرستاده، این واژه در عنوان برخی روزنامه ها به کار می رود، (مجازی ...
بدشگون، بدیمن، بدفرجام، دارای فال بد سایر معانی: شوم، ناخجسته، نحس، ناهمایون، پرفیس و افاده، بوشی، با خودنمایی، تفرعن آمیز، شگفت انگیز، اعجاب آور، سرنوشت ساز، مهم، خطیر
پیشگویی کننده سایر معانی: پیشگویی کننده
پیش بینی کننده، غیب گو، بیننده، پیغمبر سایر معانی: بینا، غیب بین، (یکان وزن در هند و ایران و چند کشور مجاور - در هند برابر است با 2/06 پوند یا 0/933 کیلوگرم) سیر
سخنگو، سخن ران سایر معانی: سخنگو (معمولا مرد)، ناطق