[حقوق] شرکت غیرتجاری (متشکل از افراد متخصص در یک حرفه)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رابطه جنسی مُراجع ـ متخصص [علوم سلامت] برقراری روابط جنسی بین متخصص مراقبت سلامت با بیمار تحت مراقبت او که خارج از حدود اخلاقی است
واژههای مصوب فرهنگستان
حرفه ای کردن، دخشی کردن، پیشه کار کردن، حرفه یی کردن، حرفه یی شدن
از لحاظ پیشه، ازراه پیشه یا کسب
[بهداشت] مشاغل بهداشتی وابسته
پیرا پیشه کار (مانند پیراپزشک و کمک معلم)
غیرحرفهای سایر معانی: (بیشتر در ورزش و هنر) غیر حرفه ای، ناپیشه کار، دوستار، آماتور، وابسته به دوستاران، منحصر به دوستاران، ناشی، تازه کار، بی تجربه، خامدست، ناشیانه، دوستدار هنر [فوتبال] آم ...
هنر، استعداد، فن، صنعت، استادی، نیرنگ سایر معانی: مخفف:، مقاله، جنس، هنر (که شامل نقاشی و تندیسگری و معماری و موسیقی و رقص و نمایش و ادبیات می گردد)، کار خلاقه، مهارت، تردستی، اثر هنری، فراو ...
ورزشکار، پهلوان، یکه تاز، قهرمان ورزش سایر معانی: یل
اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان سایر معانی: راست پنداشتن، باور کردن، اطمینان کردن به، اعتماد داشتن به، ایمان داشتن، اعتقاد داشتن، آوری داشتن، پنداشتن، گمان داشتن، فکر کردن، معتقدات ...
(انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی (در کاری)، صد مرده حلاج
اعلامیه، اظهار، اعلان، اعلام، اظهارنامه، بیان، عرضه داشت سایر معانی: بیانیه، اظهاریه، ابراز، بازنمود، آشکاره، اظهارنامه (گمرکی یا مالیاتی)، مطلب اعلام شده، (بازی ورق) دست خود را اعلام کردن، ...