حرف دو پهلو، دروغ گویی سایر معانی: دروغگویی، حرف دو پهلو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریب، فریب خوردگی، نیرنگ، تزویر، گول، فریبکاری، اغفال، حیله، شیادی، تقلب سایر معانی: حقه بازی، گول خوردگی، فریفتگی، اغوا شدگی، آورند، خدعه، دوز و کلک، بدسگالی
ابهام، طفره، دروغ سایر معانی: دروه
ابهام جناس، تجسس سایر معانی: equivoke ابهام بدیع جناس
تمایل به طفره یاگریز، حالت یاخوی طفره زنی
کنایه، نیرنگ در سخن، نیش کلام، زبان بازی کردن، ایهام گویی کردن سایر معانی: (برای احتراز از مطلبی) حاشیه رفتن، لفاظی کردن، از زیر پرسش در رفتن، طفره رفتن، خرده گیری بی جا، بحث سر هیچ و پوچ، ( ...