راست نمایی، امر محتمل سایر معانی: احتمال، شوایی، شایدی، شایدی there is little likelihood of rain احتمال باران کم است in all likelihood به احتمال زیاد، احتمال [حسابداری] درست نمایی، ضریب احتم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظر، گمان، اندیشه، رای، اعتقاد، عقیده، فکر، نظریه، پندار سایر معانی: نگریه، باور، نظر خبره، نظر کارشناس، عقیده ی اهل فن، نظر مردم (افکار عمومی)، (حقوق) نظر قاضی، نظر دادگاه [فوتبال] حریف [حق ...
تعصب، عقیدهاز قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلا تصور سایر معانی: پیش پنداشت، پیش دریابی، پیش پنداره
چشم انداز، منظره، دور نما، امید انجام چیزی، پیش بینی، انتظار، اکتشاف کردن، معدن کاوی کردن سایر معانی: منظر، نما، دیدگاه، تماشاگاه، بررسی (فکری)، نظر، چشم براهی، چشمداشت، امید، امیدواری، نوید ...
حدس، گمان، تخمین، ظن، حدس زدن، گمان بردن سایر معانی: گمان و حدس
جسارت، بی پروایی، بی باکی، تهور سایر معانی: پر رویی، گستاخی
مرام، عقیده، اصول، انگاره، انگاشته، متعقدات مذهبی، پایه تفکر سایر معانی: آغازه، اصل (اصول)، (اندیشه و غیره) پایه، مبنا، انگاره (انگارگان)، انگاشته (انگاشتگان)، افراس، افراه
قضیه، پایان نامه، رساله دکتری، ضرب قوی سایر معانی: تز، رساله، بر نهاد، برنهشت، نهشته، اصل، فرض [ریاضیات] برنهاد، پایان نامه، فرض، رساله، تز