خلاصه، کوچک، کوتاه، موجز، غیر کافی، کمتر، قاصر، کسردار، بی مقدمه، مختصر، اتصالی پیدا کردن سایر معانی: کوتاه (کم بلندی)، کوتاه (کم درازا)، کم، کوتاه (کم مدت)، کم زمان، زودگذر، (حافظه) ناپایا، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناخود اگاه، نیمه اگاه، نیمه هشیار، در حالت ناخوداگاهی سایر معانی: (روان شناسی)، نیمه خود آگاه، فروآگاه
وابسته یا متمایل به خودکشی سایر معانی: متمایل به خودکشی، خودکشی گرا، خودکشی گرایانه، وابسته به خودکشی، انتحاری
ترشرو، رنجیده، بد اخم، دلخور، عبوس، قهر سایر معانی: حزن انگیز، گرفته، دلگیر، اخمو، نجوش، اوقات تلخ، بد عنق
تاریک کننده، تاریک و تیره، تاریکی اور سایر معانی: تیره ساز، مبهم کننده، تاریک ساز، ظلمانی، tenebrious : tenebrous تاریک وتیره
در مضیقه، تنگدست، کم امیتاز سایر معانی: محروم، دارای امتیازات اجتماعی کمتر، محروم از مزایای اجتماعی و اقتصادی
ناکام، بد بخت، مستمند، نامراد، شوربخت، بداقبال سایر معانی: ناشاد، غمگین، مغموم، تاسف آور، بدفرجام، ناگوار، بدشانس، توام با بدبختی، فلاکت بار، نامناسب، ناجور
دست نخورده، دست نزده
(آوا شناسی) بی واک، بی صدا (شده)، به زبان نیاورده
مربوط به صدا، خطابی، زبانی، تحت اللفظی، لفظی، شفاهی، حضوری سایر معانی: لغوی، واژه ای، واژی، واجی، کلامی، حرفی، لسانی، وابسته به واژه یا واژه شناسی، واژه گرای، لفاظ، گفتاری، قولی، وابسته به ف ...
چین دار، پرچین، چینخورده [ریاضیات] چین دار
واپیچیدن سایر معانی: زمان گذشته و اسم مفعول: wring