معنی

چین دار، پرچین، چینخورده
[ریاضیات] چین دار

دیکشنری

چروکیده
صفت
corrugated, frizzy, folded, wrinkled, plicate, frizzlyچین دار
wrinkledپرچین
wrinkledچینخورده

ترجمه آنلاین

چین خورده

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.