عتیقه، کهنه، باستانی، عتیق سایر معانی: آنتیک، اثر قدیمی، کهن، سالخورده، قدیمی ماب، کهنه مسلک، از مد افتاده، بی رواج، دیروزین، به سبک عتیقه های دوران باستان، سبک کلاسیک، وابسته به عتیقه و عتی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشین، باستانی، اولیه، بسیار کهن سایر معانی: نخستینی، آغازین، فطری، غریزی، سرشتی [مهندسی گاز] پیشین، اولیه
اصلی، اساسی، بسیار کهن، خاستگاهی، اصل نخستین سایر معانی: ازلی، آغازین، جهان آغازین، جهانزادی (رجوع شود به: primitive و primeval)، غیر ناشی از چیز دیگر، نافراگردی، نازاده، عنصر نخستین [زمین ش ...
شاخهای از باستانشناسی که به مطالعۀ روزگاران پیش از آغاز ثبت رویدادهای تاریخی میپردازد [باستانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان