primordial
/ˌprɪˈmɔːrdiəl/

معنی

اصلی، اساسی، بسیار کهن، خاستگاهی، اصل نخستین
سایر معانی: ازلی، آغازین، جهان آغازین، جهانزادی (رجوع شود به: primitive و primeval)، غیر ناشی از چیز دیگر، نافراگردی، نازاده، عنصر نخستین
[زمین شناسی] نخستین، آغازین، قدیمی ترین یا شکل زندگی آغازین - به عنوان مثال"حوضه اولیه اقیانوسی" یا یک "ماگمای اولیه".
[بهداشت] آغازین

دیکشنری

ابتدایی
صفت
primeval, primordialبسیار کهن
fundamental, basic, essential, substantial, vital, primordialاساسی
primordialخاستگاهی
main, original, principal, basic, primary, primordialاصلی
primordialاصل نخستین

ترجمه آنلاین

اولیه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.