دقت، صحت، درستی، صراحت سایر معانی: موشکافی، خرده نمایی، ریزه کاری، ظرافت، دقیق، بادقت، با موشکافی، ظریف [حسابداری] دقت [شیمی] دقت [کامپیوتر] دقترقم دقت - دقت دقتی که یک کمیت با آن مشخص می شو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندی، سختی، خشونت، سخت گیری، ظلم، دقت زیاد سایر معانی: شدت، ستهمی، صلابت، فرسختی، جور، سرکوبگری، گرما یا سرمای شدید، دقت، نازک بینی، سفتی، سختناکی (به ویژه سختناکی بافت ها یا اندام بدن)، رجو ...
ثبات، استواری