[زمین شناسی] اطلاعات دقیق مدار ماهواره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترازیابی دقیق [مهندسی نقشهبرداری] نوعی ترازیابی که با دقت و سرشکنی مکرر و واسنجی تجهیزات انجام میشود|||متـ . ترازیابی درجهیک first-order levelling ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] تعیین موقعیت دقیق
[زمین شناسی] نظام طولی دو مسیری - نظام دوپلر که برای تعیین مدار ماهواره ها و مختصات نقط زمینی بکار می رود .
دقیقا، مو به مو، موشکافانه، درست، با دقت، بدقت، صریحا، با صراحت، درست است، عینا همینطور [ریاضیات] دقیقا، صریحا، جامعا
دقت، صحت، درستی، صراحت سایر معانی: موشکافی، خرده نمایی، ریزه کاری، ظرافت، دقیق، بادقت، با موشکافی، ظریف [حسابداری] دقت [شیمی] دقت [کامپیوتر] دقترقم دقت - دقت دقتی که یک کمیت با آن مشخص می شو ...
[حسابداری] دقت و قابلیت اعتماد
مسیرنمای تقرب دقیق [حملونقل هوایی] ردیفی از چراغهای راهنمای روی باند که تقرب دقیق را برای خلبان امکانپذیر میسازد|||متـ . چراغهای پاپی ...
[عمران و معماری] باند با تقریب دقیق
[نساجی] اندازه گیری دقیق
[آمار] ماتریس دقت
[آمار] معیار دقت