precisely
معنی
دقیقا، مو به مو، موشکافانه، درست، با دقت، بدقت، صریحا، با صراحت، درست است، عینا همینطور
[ریاضیات] دقیقا، صریحا، جامعا
[ریاضیات] دقیقا، صریحا، جامعا
دیکشنری
دقیقا
ترجمه آنلاین
دقیقا
مترادف
absolutely ، accurately ، as well ، correctly ، definitely ، even ، expressly ، for a fact ، for sure ، just so ، literally ، no ifs ands or buts ، no mistake ، on the button ، on the money ، on the nose ، plumb ، right ، sharp ، smack ، smack dab ، specifically ، square ، squarely ، strictly ، sure ، sure thing ، the ticket ، the very thing ، to a tee ، yes