موضع گیری، تثبیت موقعیت، موقع یابی سایر معانی: موقع یابی، تثبیت موقعیت [سینما] محل قرارگیری سوژه در داخل فریم [ریاضیات] جایگذاری، موقعیابی، وضعیتدهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] جایابی صوتی
[نفت] روش تعیین موقعیت صوتی
شناور موقعیتیابی پویا [حملونقل دریایی] نوعی شناور که در عملیات اکتشاف نفت از آن برای تعیین و تثبیت موقعیت دقیق محل استفاده میکنند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سامانۀ موقعیتیابی جهانی [مهندسی نقشهبرداری] سامانۀ تعیین موقعیت و ناوبری ماهوارهای از نوع غیرفعال
[زمین شناسی] تعیین موقعیت دقیق
[زمین شناسی] نظام تعیین موقعیت آنی(rtgps)
موقعیتیابی کاربرمحور [مهندسی نقشهبرداری] تعیین مکان با محور قرار دادن پایانه کاربر |||متـ . موقعیتیابی پایانهمحور ...
تنظیم، هم ترازی، صف بندی سایر معانی: میزان، توازن، هم صف بودن، هم راستایی، هم محوری، همکاری، پیوند، اتحاد، خط محور، ردیف، مسیر، خطکشی، خرند [سینما] خط بندی [عمران و معماری] صحیح جاگذاری قطعه ...
تفرقه، گسترش، ارایش قشون، قرارگیری قشون یا نیرو، موضع گیری سایر معانی: نظ
جهت یاب سایر معانی: (دستگاهی که جهت حرکت امواج رادیویی و لذا محل دستگاه فرستنده را پیدا می کند) سویاب، رادیو جهت یاب [عمران و معماری] راستیاب - جهتیاب [برق و الکترونیک] جهت یاب ...
جا، محل نصب، تعیین محل، تعیین جا سایر معانی: در جا(ی خود) گذاری، کارگذاشتن، قرار دهی، جادادن، محل استقرار، موضع، ـ گاه