نشان گذاری لهستانی [کامپیوتر] نشان گذاری لهستانی [ریاضیات] نمادگذاری لهستانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلا پذیر، پرداخت شدنی، صیقل پذیر، قابل تهذیب
شفافسازیشده [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی روغن خوراکی که کدورت احتمالی آن با سرد کردن و جداسازی گرفته شده است|||متـ . شفاف 2
واژههای مصوب فرهنگستان
مبادی ادابی سایر معانی: صیقلی، براق، جلادار، صاف و براق، پرداخت شده، بی عیب و نقص، تمام و کمال، فرهیخته، مهذب، پیراسته، پرداخته، جلا داده، زدوده، اراسته، متمدن [نساجی] براق - جلادار - درخشان ...
[سینما] شیشه صیقلی
[زمین شناسی] مقطع صیقلی - مقطع سنگ یا کانی که به شدت صیقلی شده است. این مقطع برای مطالعه کانی های تیره توسط نور سطحی یا منعکس شده پلاریزه به کار می رود.
[زمین شناسی] سطح صیقلی
[نساجی] ریسمان براق و جلادار شده - ریسمان موم خورده
دستگاه براقکننده [علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی که سطح برخی مواد غذایی مانند دانههای برنج را براق میکند
پرداخت [پزشکی - دندانپزشکی] [پزشکی-دندانپزشکی] 1. برداشتن و زدودن رنگانه از سطح مینای دندان.2. صیقلی و براق کردن ترمیم یا پرکردگی دندان|||[مهندسی مواد و متالورژی] فرایند صاف کردن ...
پرداخت [خوردگی] [پزشکی-دندانپزشکی] 1. برداشتن و زدودن رنگانه از سطح مینای دندان.2. صیقلی و براق کردن ترمیم یا پرکردگی دندان|||[مهندسی مواد و متالورژی] فرایند صاف کردن سطح فلز با مواد س ...
صیقل سایر معانی: معمارى : صیقل دادن [عمران و معماری] صیقل دادن [نساجی] براق نمودن - جلا دادن - درخشان کردن - صیقل دادن