polishing

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

پرداخت [خوردگی]

[پزشکی-دندان‌پزشکی] 1. برداشتن و زدودن رنگانه از سطح مینای دندان.2. صیقلی و براق کردن ترمیم یا پرکردگی دندان|||[مهندسی مواد و متالورژی] فرایند صاف کردن سطح فلز با مواد ساینده

انگلیسی

polishing

واژه‌های مشابه

polishing

پرداخت [پزشکی - دندان‌پزشکی] [پزشکی-دندان‌پزشکی] 1. برداشتن و زدودن رنگانه از سطح مینای دندان.2. صیقلی و براق کردن ترمیم یا پرکردگی دندان|||[مهندسی مواد و متالورژی] فرایند صاف کردن ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

polishing

صیقل سایر معانی: معمارى : صیقل دادن [عمران و معماری] صیقل دادن [نساجی] براق نمودن - جلا دادن - درخشان کردن - صیقل دادن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

polishing agent

مادۀ برّاق‌کننده [علوم و فنّاوری غذا] ماده‌ای که در فرایند براق‌سازی مواد غذایی به کار می‌رود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

chemical polishing

پرداخت شیمیایی [خوردگی] روشی که در آن با استفاده از یک محلول پایه‌آبی اسیدی حاوی مواد افزودنی مانند عامل سطح‌فعال و پایدارکننده، سطح فلز را صاف و صیقلی می‌کنند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

electrochemical polishing

پرداخت الکتروشیمیایی [خوردگی] ← الکتروپرداخت

واژه‌های مصوب فرهنگستان

electropolishing

[برق و الکترونیک] جلادهی الکتریکی فرایند تولید کی سطح صیقلی صاف روی فلز از طریق اتصال آن به آند الکترولیت و حل ناهمواریهای جزئی .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

enzyme biopolishing

[پلیمر] زیست پرداخت آنزیمی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

print polishing

[سینما] پرداخت نسخه مثبت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش