قیافه خشک و بی روح، قیافه خشک و بی روح داشتن سایر معانی: با قیافه گیری، با قیافه ی ساختگی، (برای پنهان سازی شوخی وغیره قیافه ی جدی گرفتن) قیافه گرفتن، (چهره - عمدا) بی حالت یا بی بیان شدن یا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی حالت، بی احساس، ناگویا، بی بیان، قیافه ناگویا
بی عاطفه، بی حس، پوست کلفت، تالم ناپذیر سایر معانی: (کسی که یا احساس نمی کند یا احساسات خود را نشان نمی دهد) آرام، خونسرد، تو دار، خوددار، فاقد احساس درد، بی درد، رنج نشناس، بی رگ ...