وابسته به نماینده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حاکی، نشانه بیماری، مطابق نشانه بیماری، حاکی از علائم مرض سایر معانی: وابسته به نشانه های بیماری، هم افتی، نشانه، علامت، نماینده، حاکی از علائم مر، طب نشانه بیماریsymptomatic(al)مطابق بانشا ...
سخن چین سایر معانی: گویا، نمایانگر، آشکارساز، خبرکش ( tattler هم می گویند)، اشاره، نشانه، نشانه ی راز، (مجازی) دم خروس، رجوع شود به: indicator، آگاه ساز، جا نما، زمان نما، عقربه، خبرکشی کردن ...