symptomatic
/ˌsɪmptəˈmætɪk/

معنی

حاکی، نشانه بیماری، مطابق نشانه بیماری، حاکی از علائم مرض
سایر معانی: وابسته به نشانه های بیماری، هم افتی، نشانه، علامت، نماینده، حاکی از علائم مر­، طب نشانه بیماری
symptomatic(al)
مطابق بانشانه بیماری، نماینده، دال، نشانه

دیکشنری

علائم
صفت
indicative, stating, emblematic, redolent, symptomatic, expressiveحاکی
symptomaticنشانه بیماری
symptomaticمطابق نشانه بیماری
symptomaticحاکی از علائم مرض

ترجمه آنلاین

علامت دار

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.