کشاورز، کشتار، زارع، صاحب مزرعه سایر معانی: (انسان یا ماشین) کشتگر، بذرپاش، صاحب مزرعه ی بزرگ، مالک کلان کشتزار، (جعبه یا گنجانه ی تزیینی که در آن گل می گذارند) گلدان (با pot دارد) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشاورز، روستایی سایر معانی: کشتگر، برزگر، زارع، فلاح، دهگان (دهقان)، کدیور، مقاطعه کار (به ویژه کسی که جمع آوری مالیات محل یا درآمد کسب و یا انجام کار سودآوری را در مقابل پرداخت وجه به عهده ...
مینگذار [علوم نظامی] شناوری که ویژۀ مینگذاری طراحی و ساخته شده است
واژههای مصوب فرهنگستان
کشاورز، دهاتی، رعیت، روستایی، روستایی، دهقانی سایر معانی: خرده کشاورز، کارگر روستا، زارع، فعله ی مزرعه، احمق، نابخرد، بی ادب، جاهل، (با تداعی کمی منفی) [زمین شناسی] روستایی، دهاتی، دهقانی، ک ...
خم کردن پا یا انگشتان پا بهسمت پایین [علوم پایۀ پزشکی]
ماشینی که بهوسیلۀ آن میتوان بذر را بهصورت کپهای با فاصلۀ مساوی از هر طرف بر زمین پاشید [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
ماشین یا وسیلهای برای کاشت نشا به فواصل موردنظر در ردیفهای موازی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]