پر، پروبال، پرگذاردن به، با پر پوشاندن، با پر اراستن، بال دادن سایر معانی: پردار کردن، پرزدن (به چیزی)، پرسانه دار کردن، پرده دار کردن، پرآکند، پردرآوردن، از پر پوشیده شدن، (پر یا هرچیز پرما ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن، حدس زدن، خیال کردن، تخمین زدن، فرض کردن سایر معانی: برآورد تقریبی کردن، گمان کردن، داوری ناشی از حدس و قیاس [ریاضیات] حدس زدن، حدس
روانشناسى : حدس زدن
سر سخت، نپذیرنده، تسلیم نشو سایر معانی: زیربار نرو، تمکین نکننده، ناپذیرا، سرپیچی کننده (به ویژه از قانون)، نا هموار
بند، قید، زنجیر، دست بند، بخو، دستبند زدن، زنجیر کردن سایر معانی: غل و زنجیر، (معمولا جمع) باز دارنده، جلوگیر، بازداری کردن، جلوگیری کردن، دست و بال کسی را بستن، دست بند مخصوص دزدان وغیره ...
جمله ی معترضه، گفته یا اظهار اتفاقی یا ضمنی، بیان ضمنی و تصادفی [حقوق] اظهارات جنبی قاضی که لزومأ ارتباطی به دعوی یا تأثیری در حکم صادره ندارد، مقدمات حکم، نظر طردأ للباب
عقیده داشتن، نظریه دادن، اظهار نظر کردن سایر معانی: (معمولا مزاح آمیز) اظهارنظر کردن، اندیشیدن، پیشنهاد کردن، نظر یا عقیده خود را اظهار داشتن
گیره، سنجاق، گیره کاغذ، دستگیره در، میخ، میخچه، پایه سنجاقی، میله برامدگی، میله بازی بولینگ، میخ کوچک ساعت، گیره سر، گیره لباس، میلهچوبی، سنجاقزدن به، باسنجاق محکم کردن، متصل کردن به، گیر اف ...
دیدگاه، دید، نظریه، نقطه نظر سایر معانی: دیدگاه، نقطه نظر، نظریه [سینما] نقطه دید - مسیر دید - دیدگاه [ریاضیات] دیدگاه، نقطه نظر
اهل جدل، جدلی سایر معانی: جر و بحث، جدل، پادستهش، مجادله، ستیز، ستیهش، اهل جر و بحث، مجادله گرای، جدل دوست، ستیز دوست، دعوایی، ستیهشی، بحث انگیز (polemical هم می گویند)، بحک، بحک وجدل ...
ناظر انتخابات سایر معانی: (کسی که کارش نظر پرسی است) نظر پرس، نظر سنج، متصدی اخذ رای یا مراجعه به اراءعمومی
ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر، تعصب، تبعیض کردن سایر معانی: پیشداوری (معمولا پیشداوری منفی)، نظر منفی، صدمه، آسیب (ناشی از عمل یا قضاوت)، خلل، لطمه، آسیب ...