معنی

بند، قید، زنجیر، دست بند، بخو، دستبند زدن، زنجیر کردن
سایر معانی: غل و زنجیر، (معمولا جمع) باز دارنده، جلوگیر، بازداری کردن، جلوگیری کردن، دست و بال کسی را بستن، دست بند مخصوص دزدان وغیره

دیکشنری

موناکل
اسم
chain, fetter, sling, link, bond, manacleزنجیر
paragraph, clause, dam, article, wristband, manacleبند
bracelet, wristband, shackle, cuff, wristlet, manacleدست بند
constraint, stipulation, qualification, reservation, rocker, manacleقید
fetter, handcuff, manacleبخو
فعل
handcuff, handfast, manacleدستبند زدن
chain, enchain, enfetter, manacleزنجیر کردن

ترجمه آنلاین

منکل

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.