طبقه، لانه کبوتر، خانه کبوتران، جعبه مخصوص نامه ها، کاغذ دان، سوراخ، طبقه بندی کردن، خانه خانه کردن سایر معانی: خانک بندی کردن، (در جاکاغذی یا خانک و غیره) قرار دادن، رده بندی کردن، به بعد م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دسته، طبقه، رده، مقوله، رسته، زمره، مقولهمنطقی سایر معانی: (در روش های طبقه بندی و گونه شناسی) رده، ردیف، گروه، گروهه، صنف، فروبست، (منطق - هر یک از طرقی که طبق آن بتوان دانش بشری را طبقه بن ...
قسمت، کوپه، تقسیم کردن سایر معانی: ( در فضایی که با دیوار به چند بخش کوچکتر تقسیم شده) اتاقک، (در قطار) کوپه، محفظه، جا، بخش، قطعه، مقوله، طبقه بندی، رده [ریاضیات] قسمت، بخش [آمار] بخش ...
طاقچه، تو رفتگی در دیوار، توی دیوار گذاشتن سایر معانی: (معماری) فرورفتگی دیوار (که در آن مجسمه و غیره می گذارند)، تاقچه، کاودیوار، سرکنج، کنج، تو رفتگی دیوار، جای مناسب، محل دنج، موقعیت خوب، ...
کنار گذاردن، ببعد موکول کردن، تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن، شیب دار کردن یا شدن سایر معانی: تاقچه گذاشتن، روی تاقچه گذاشتن، در قفسه گذاشتن، به بعد موکول کردن، مسکوت گذاشتن ...
مانع شدن، گیر کردن، قرار گرفتن سایر معانی: گذربندی کردن، حائل شدن، ناکام گذاشتن، هاژ کردن، چوب لای چرخ گذاشتن، خنثی کردن، (بازی گلف) قرار گرفتن گوی حریف میان سوراخ و گوی بازی کننده، حائل شدن ...
رده، ردیف، ردیف صندلی، ردیف شدن، ردیف کردن سایر معانی: (نیمکت یا صندلی) ردیف، (مقام) رتبه، اشکوب، طبقه، (شخص یا ابزار) بستگر، گره زن، بندزن [عمران و معماری] ردیف