shelve
معنی
کنار گذاردن، ببعد موکول کردن، تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن، شیب دار کردن یا شدن
سایر معانی: تاقچه گذاشتن، روی تاقچه گذاشتن، در قفسه گذاشتن، به بعد موکول کردن، مسکوت گذاشتن
سایر معانی: تاقچه گذاشتن، روی تاقچه گذاشتن، در قفسه گذاشتن، به بعد موکول کردن، مسکوت گذاشتن
دیکشنری
قفسه
فعل
shelveتاقچه دار کردن
shelveدر قفسه گذاردن
shelveقفسه دار کردن
put away, put up, put by, put down, shelveکنار گذاردن
put off, shelveببعد موکول کردن
shelveشیب دار کردن یا شدن
ترجمه آنلاین
قفسه
مترادف
delay ، dismiss ، drop ، freeze ، give up ، hang up ، hold ، hold off ، hold over ، hold up ، lay aside ، mothball ، pigeonhole ، prolong ، prorogue ، put aside ، put off ، put on back burner ، put on hold ، put on ice ، scrub ، sideline ، slow up ، stay ، suspend ، table ، tie up ، waive