آژینکاری [عمومی] سوراخ کردن بخش یا بخشهایی از بدن برای وصل کردن جواهرات اشیای زینتی به آنها
واژههای مصوب فرهنگستان
پر سر و صدا سایر معانی: 1- خلنده، آژنده، سوراخ کننده 2- نافذ، هناینده، تیز، بلند، کرکننده، تیزبین، مافذ، سورا کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نقطه نفوذی در سیستم شیمیایی چهارتایی، نقطه ای که در آن یک منحنی تک متغیره (نماینده ترکیبات مایعاتی که می توانند در تعادل با سه فاز جامد مشخص باشند) ویک الحاق سه تایی به چند نقطه ...
صدای گوش خراش
پروانه ای، وابسته به تیره پروانگان
دلقک، دلقک صامت ایتالیایی سایر معانی: (در پانتومیم های قدیمی فرانسوی) دلقک (با صورت گچ مالی شده و شلوار سفید و گشاد)
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Tl2Sb6As4S16
کلاهزاغی، زاغی، کلاهجاره
پارسایی، پرهیز گاری، تقوا، تقوی سایر معانی: پیرو مکتب پای تیست های آلمان (pietist)
[برق و الکترونیک] ضریب پیزو الکتریکی [پلیمر] ضریب پیزو الکتریک
تراگذار فشاربرقی [مهندسی پزشکی] بلور کوچکی مانند کوارتز که تحت تأثیر میدان الکتریکی تغییر شکل میدهد و تحت فشار مکانیکی بار الکتریکی تولید میکند ...
برق فشاری، پیزو الکتریک، برق بلوری [زمین شناسی] ایجاد قطب الکتریکی در بلورها بوسیله فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی