اماس، التهاب، ورم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(طب ) استسقاپوست، التهاب سفید
بی عاطفه، بی حس، پوست کلفت، تالم ناپذیر سایر معانی: (کسی که یا احساس نمی کند یا احساسات خود را نشان نمی دهد) آرام، خونسرد، تو دار، خوددار، فاقد احساس درد، بی درد، رنج نشناس، بی رگ ...
بیحالی، سستی، بی حالتی، کندی، بیروحی
سست، کودن، کند، تنبل، اهسته، تدریجی، اهسته کردن یا شدن سایر معانی: کند ذهن، کند هوش، دیر فهم، دیر آموز، پردرنگ، پر تعویق، آهسته، کندرو، یواش، کم سرعت، بطی (در برابر: تند fast)، کم اشتیاق، کم ...
(فلسفه) رواقی، رواق گرای، وابسته به رواقیون، رواقی، پیرو فلسفه رواقیونstoic(al)پرهیزکار انه، صبور انه
بی حسی سایر معانی: بیحسی