[زمین شناسی] نقشه سه بعدی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] فرمول تجسمی
[ریاضیات] نگاشت منظری
[عمران و معماری] تصویر پرسپکتیوی [ریاضیات] تصویر منظری
[سینما] پرسپکتیو فضایی - دید گوشه هوایی
دیدگاه زیستشناختی [روانشناسی] دیدگاهی که در آن عوامل روانشناختی برمبنای زیستشناسی تبیین و تحلیل میشوند
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] پرسپکتیو از دید پرنده
[سینما] پرسپکتیو طبیعی
[سینما] پرسپکتیو صدا
قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی، تدبیر کردن، طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن سایر معانی: نقشه ی چیزی را طرح کردن، انگاره کشی کردن، نقشه کشیدن، طرح و اجرا کردن (به ویژه امور هنری ...
افق، خط افق، افق فکری سایر معانی: (خط ظاهری که آسمان را از زمین جدا می کند) افق، کران (visible horizon و apparent horizon هم می گویند)، آسمان کران، (معمولا جمع - دانش یا علاقه یا دید و غیره) ...
پرتو تصویر [مهندسی نقشهبرداری] خط مستقیمی که نقطهای در فضای شیء یا فضای تصویر را به مرکز تصویر وصل میکند