معنی

افق، خط افق، افق فکری
سایر معانی: (خط ظاهری که آسمان را از زمین جدا می کند) افق، کران (visible horizon و apparent horizon هم می گویند)، آسمان کران، (معمولا جمع - دانش یا علاقه یا دید و غیره) گستره، حوزه، بینش، (نجوم) دایره ی عظیمه در کره ی سماوی، کیهان پرهون، (زمین شناسی) لایه ی خاک، خاکلایه، سنگلایه، بوسیله افق محدود کردن
[عمران و معماری] افق - طبقه
[برق و الکترونیک] افق محل پیوند ظاهری زمین و آسمان از دید آنتن فرستنده . افق بخشی از سطح زمین را که موج مستقیم یک ایستگاه رادیویی به آن می رسد، محدود می کند.
[زمین شناسی] افق صفحه ای فرضی که مماس بر پوسته زمین در ایستگاه شخص ناظر رسم شود
[ریاضیات] افق، سطح افق، خط افق
[خاک شناسی] افق

دیکشنری

افق
اسم
horizonافق
horizonخط افق
horizonافق فکری

ترجمه آنلاین

افق

مترادف

جمله‌های نمونه

Traveling allows us to broaden our horizons and see the world from a different perspective.

سفر به ما اجازه می‌دهد که دیدگاه خود را گسترش دهیم و دنیا را از دیدگاهی متفاوت ببینیم.

Traveling broadens your horizons and exposes you to new experiences.

سفر آفرینش‌های شما را گسترش می‌دهد و شما را به تجربیات جدید می‌آورد.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.