کمال وحشی گری، نهایت وحشی گری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] ثبت وثیقه بازرگانی (به منظور حفظ حق بستانکار دارای وثیقه در قبال سایر بستانکاران)
اندرزی که خوب است ولی انجامش دشوار یا نشدنی است
[شیمی] ناکاملی شبکه [برق و الکترونیک] ناکاملی شبکه ؛ نقص شبکه انحراف نسبت به یک شبکه ی همگن کامل در ماده ی بلوری.
زیبایی دلخواه، زیبایی آرمانی، خوشگل، زیبای تمام عیار، کمال مطلوب
انجام، اتمام، خاتمه، تکمیل سایر معانی: پایان یابی، فرجامش، پری، تکمیل بودن، آزگاری [ریاضیات] تکمیل، کامل سازی، کامل ساختن
بزرگی، برو، مقام، خطر، مرتبه، رتبه، وقار، شان، جاه، سربزرگی سایر معانی: والایی، بزرگ منشی، جاهمندی، شایستگی، متانت، فرهمندی، اورنگ، احترام، مقام رفیع، فرهت، فرهی، نیک نامی، شهرت، خوش نامی، ش ...
مزیت، برتری، تفوق، خوبی، رجحان، شگرفی، ممتازی، علو مقام سایر معانی: عالی بودن، فرازانی، والایی، بهی، ارجمندی، تعالی، مهستی، ویژگی (خوب)، (جمع) محسنات، حسن، کمال، علو، فضیلت
سستی، نا استواری، بیمایگی، نحیفی، خطایی که ناشیازضعف اخلاقی باشد سایر معانی: (به ویژه اخلاق و اراده) ضعف، ضعف نفس، گمراهی پذیری، ضعف اخلاق
مته به خشخاش گذاری، موشکافی زیاد از حد، بی اهمیت، ناچیز، موشکافی، باریک بینی، موشکافانه
نا مناسبی، نارسایی، بی کفایتی، نابسندگی، عدم تکافو سایر معانی: عدم کفایت، نابسندیدگی، کمبود، کمداشت، ناکافی بودن [حسابداری] عدم کفایت [ریاضیات] بی کفایتی، عدم تکافو، نارسائی ...
دندانه دار بودن، ناهمواری، بریدگی