تعدیل کننده، پله برقی، پله متحرک، پلکان متحرک سایر معانی: n : پلکان متحرک، adj : در دستمزد یاقیمتها تعدیل کننده [عمران و معماری] پله برقی [ریاضیات] آسانسور، پلکان متحرک، پلکان برقی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هر کس، هر کسی سایر معانی: همه کس، (برای تاکید) هر یک از، یک به یک، هر کس، همه کس، هریک
گروه، مردم، خلق، ملت، قوم و خویش سایر معانی: قومی، مردمی، محلی، توده ای، (با: the) مردم، جماعت، همگان، (جمع) مردمان، انسان ها، مردمان
کنترل کردن، حکومت کردن، حکمرانی کردن، تابع خود کردن، حاکم بودن، فرمانداری کردن سایر معانی: فرمانروایی کردن، تحت تاثیر قرار دادن، نفوذ کردن در، مهار کردن، تعیین کردن، اداره کردن، معیف کردن، م ...
اساس، کف زمین، اجتماع محلی سایر معانی: (در جنبش ها) منبع اصلی، منشا قدرت مردمی، (آمریکا - عامیانه)، مردم عادی، (در اصل) مردم غیر شهری (که تصور می شد بیش از شهرنشینان مظهر آمال ملت هستند)، من ...
توده مردم، ازدحام سایر معانی: (معمولا تحقیرآمیز - معمولا پس از : the) توده ی مردم، عوام، عوام الناس
ساکن شدن، مسکن گزیدن، منزل کردن، سکنی گرفتن در، بودباش گزیدن در، اباد کردن سایر معانی: در زیستن، ساکن بودن در، سکونت گزیدن در، نشیمند بودن، زندگی کردن، (قدیمی) وجود داشتن در، موجود بودن در، ...
(پولدارانی که مرتب برای کار یا تفریح با هواپیما سفر می کنند) دایم در سفر و خوشی
آسایشگاه (ویژه ی سالمندان و معلولین)، اسایشگاه پیران
طبقه ی بالای اجتماع، اشراف، پولداران، وابسته به طبقات بالای اجتماع، وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان، زبرپایه [زمین شناسی] رده بالا [ریاضیات] رده ی بالا [آمار] رده بالا ...
افراد شاخصی که در درک از آینده جهش ایجاد می‌کنند و اندیشه‌ها و دانش آینده را برای دیگران آشکار می‌سازند [آینده‌پژوهی]
واژه‌های مصوب فرهنگستان