متفکرانه، افسرده وار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پکری، افسردگی، تفکر، غوطه وری دراندیشه
نرخ گران [گردشگری و جهانگردی] قیمتی بالاتر از قیمت معمول
واژههای مصوب فرهنگستان
بابهای گران
[حقوق] شرط تعلیقی
خیالی، مراقب، متفکر، تفکری، وابسته به غور و تعمق سایر معانی: اندرنگرانه، ژرف اندیشانه، وابسته به عبادت و مکاشفه، پنداشتی
گران، لوکس، مجلل، تجملی، با شکوه، بسیار زیبا سایر معانی: دولوکس، پرزیب
خیالی، خیال اندیش، خواب مانند، رویایی، خواب الود سایر معانی: خیال انگیز، رویاآمیز، اهل خواب و خیال، خیال باف، خیال پرور، مهبم، گنگ، (چشم) خمار، ملایم و خوشایند
تیرگی، ملالت، افسردگی، تاریکی، دل تنگی، تاریک کردن، تیره کردن، کش رفتن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن، افسرده شدن سایر معانی: کم نوری، مز گه، آدرنگ، نژندی، گرفتگی، ابهام، اندوه، نومیدی، ا ...
(آمریکا) رستوران کوچک و کثیف، رستوران محقر و ارزان
فوق العاده گرانبها، پر بها، غیرقابل تخمین، چیز بی ارزش سایر معانی: پر ارزش، گرانبها
غم انگیز، محزون، حزن انگیز، اندوهگین، تعزیت امیز سایر معانی: (به طور غلوآمیز یا خنده آور) اشک بار، غمگین، ماتم زده، محزون بطور اغراق امیز یا مضحک