contemplative
معنی
خیالی، مراقب، متفکر، تفکری، وابسته به غور و تعمق
سایر معانی: اندرنگرانه، ژرف اندیشانه، وابسته به عبادت و مکاشفه، پنداشتی
سایر معانی: اندرنگرانه، ژرف اندیشانه، وابسته به عبادت و مکاشفه، پنداشتی
دیکشنری
اندیشمندانه
صفت
contemplative, speculative, meditativeتفکری
thoughtful, thinking, mindful, contemplative, reflecting, musingمتفکر
imaginary, fanciful, fictitious, fancied, fantastic, contemplativeخیالی
watchful, vigilant, attentive, observant, guarding, contemplativeمراقب
contemplativeوابسته به غور و تعمق
ترجمه آنلاین
متفکر
مترادف
attentive ، cogitative ، in brown study ، intent ، introspective ، lost ، meditative ، musing ، pensive ، pondering ، rapt ، reflecting ، reflective ، ruminative ، speculative ، thinking ، thoughtful