[نساجی] پشم پوست گوسفند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سپر سبک، سپر یونانیان و رومیان باستانی
(یونان باستان) سرباز مجهز به سپر سبک، سپردار، سرباز سبک سپر
رجوع شود به: pelt
عصبانی سایر معانی: (قدیمی) ممسکانه، پست، ناچیز، پوستی
جلد، کتاب، کت، ژاکت، نیمتنه، پوشه، در پوشه گذاردن، پوشاندن، جلد کردن سایر معانی: (نظامی) فرنج، (از ریشه ی عربی)، پوشش برونی، پوشنه، رو پوش، رویه، روی گیر، پوشینه، روکش کتاب (dust jacket هم م ...
زخم زبان زدن، تازیانه زدن سایر معانی: سخت کتک زدن، له و لورده کردن، سخت نکوهش کردن، به باد انتقاد گرفتن (lambast هم می نویسند)، (عامیانه)، lambast تازیانه، شلاق
گندم سایر معانی: دانه ی گندم، (انگلیس - جمع) محصول گندم، گندم های مزرعه، (گیاه شناسی) گندم (جنس triticum به ویژه bread wheat یا triticum aestivum)