اشکار، عریان، لخت، عاری، ساده، اشکار کردن، برهنه کردن، عاری ساختن سایر معانی: برهنه، لاج، لچ، عریان کردن، لخت شدن، برهنه شدن، آشکار کردن، نشان دادن، افشا کردن، افشاگری کردن، (قدیمی) زمان گذش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روباز، بی پناه، سرد، اشکار، پدیدار، درمعر نهاده [سینما] نور دیده - نور خورده - حلقه های فیلمبرداری شده - فیلم نگاتیف / نور دیدن فیلم نگاتیف [عمران و معماری] نمایان [کوه نوردی] بی حفاظ. ...
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، بی ابر، مفتوح، ازاد، روباز، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن، اشکار ساختن، افتتاح کردن، گ ...
(انگلیس - عامیانه)، لخت و پتی، عریان، برهنه، مجنون
مجرد سایر معانی: لخت، برهنه
هشیاری، مواظبت، گوش به زنگ بودن، هوای (چیزی را) داشتن، پاییدن، هشیار یا حساس نسبت به تغییر وضع هوا، مواظب وضع هوا