معنی
اشکار، عریان، لخت، عاری، ساده، اشکار کردن، برهنه کردن، عاری ساختن
سایر معانی: برهنه، لاج، لچ، عریان کردن، لخت شدن، برهنه شدن، آشکار کردن، نشان دادن، افشا کردن، افشاگری کردن، (قدیمی) زمان گذشته ی فعل: bear
[برق و الکترونیک] بدون روکش
سایر معانی: برهنه، لاج، لچ، عریان کردن، لخت شدن، برهنه شدن، آشکار کردن، نشان دادن، افشا کردن، افشاگری کردن، (قدیمی) زمان گذشته ی فعل: bear
[برق و الکترونیک] بدون روکش
دیکشنری
لخت
فعل
disrobe, bare, denude, strip, uncoverبرهنه کردن
unfold, reveal, air, announce, bare, discloseاشکار کردن
bare, denudeعاری ساختن
صفت
bare, naked, nude, revealed, lumpish, pickedلخت
naked, bare, nude, baldعریان
simple, easy, plain, naive, modest, bareساده
free, devoid, void, bare, destitute, exemptعاری
clear, manifest, obvious, plain, apparent, bareاشکار
ترجمه آنلاین
برهنه
مترادف
bald ، bareskinned ، denuded ، disrobed ، divested ، exposed ، in one's birthday suit ، naked ، nude ، peeled ، shorn ، stripped ، unclad ، unclothed ، uncovered ، undressed ، unrobed