(امریکا - محلی) سفید پوست بی بضاعت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلسله ی مراتب میان پرندگان (مرغ ارشد به همه نوک می زند و مرغ دوم به همه نوک می زند به جز به مرغ ارشد و همینطور تا آخر) [آمار] نظام نوک زنی
ذره، فضله مگس، چیز جزئی و بی اهمیت، دارای لکه مگس کردن سایر معانی: سرگین مگس، گه مگس، فضله ی مگس، لکه ی کوچک، خالچه، اشتباه کوچک، عیب کوچک، کاستی کم اهمیت، گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطه ...
(جانور شناسی) دارکوب عاجی (campephilus principalis - بومی شرق ایالات متحده)
ذره، نقطه، خال، لک، لکه یا خال میوه، لکه دار کردن سایر معانی: لکه، خالچه، کک مک، نقص، عیب، خدشه، بسیار کم، ریزه، خالدار کردن
[نساجی] نپس گیر - جدا کننده ذرات گیاهی از سطح پارچه
خال دار سایر معانی: لکه دار، لک دار
[خاک شناسی] فابریک ب لکه ای
کپک برفی خالدار [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] کپک برفی ناشی از گونههای تیفولا (Typhula) که در آن سختینههای (sclerotium) قارچ در لابهلای جُلینه یا در بافت گیاه آلود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
انواع ماهی های قزل آلا
[نساجی] پارچه نپس دار - پارچه دارای ذرات آشغال در بافت
میزان، مقدار، مبلغ، عده، مایه، مقدار میزان، بالغ شدن، رسیدن سایر معانی: بالغ شدن بر، سرزدن به، رسیدن به، جمع (حساب)، مجموع، سرجمع، به مثابه، معادل، اندازه، تعداد [حسابداری] مبلغ [صنعت] مقدار ...