amount
معنی
میزان، مقدار، مبلغ، عده، مایه، مقدار میزان، بالغ شدن، رسیدن
سایر معانی: بالغ شدن بر، سرزدن به، رسیدن به، جمع (حساب)، مجموع، سرجمع، به مثابه، معادل، اندازه، تعداد
[حسابداری] مبلغ
[صنعت] مقدار، اندازه
[نساجی] مبلغ - مقدار - کمیت
[ریاضیات] مقدار، میزان، مبلغ، حاصل
سایر معانی: بالغ شدن بر، سرزدن به، رسیدن به، جمع (حساب)، مجموع، سرجمع، به مثابه، معادل، اندازه، تعداد
[حسابداری] مبلغ
[صنعت] مقدار، اندازه
[نساجی] مبلغ - مقدار - کمیت
[ریاضیات] مقدار، میزان، مبلغ، حاصل
دیکشنری
میزان
اسم
amount, value, quantity, content, extent, dealمقدار
measure, rate, amount, level, size, balanceمیزان
amount, sum, missionary, propagandist, quantity, quantumمبلغ
number, force, amount, quantity, unitعده
source, capital, funds, vaccine, whey, amountمایه
amountمقدار میزان
فعل
achieve, get, arrive, attain, come, amountرسیدن
amount, average, maturateبالغ شدن
ترجمه آنلاین
مقدار