بار، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان سایر معانی: گردآمدگان، پیام گیران، (رادیو و غیره) شنوندگان، (فیلم و نمایش و غیره) تماشاگران، تماشاچیان، بینندگان، (کتاب و روزنامه و غیره) خوانندگان، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارباب رجوع، مشتریان، پیروان، موکلین سایر معانی: کاردهان، مراجعین، مخدومان، زاورگیران (clientage هم می گویند) [حقوق] ارباب رجوع [ریاضیات] مشتریان، ارباب رجوع