clientele
معنی
ارباب رجوع، مشتریان، پیروان، موکلین
سایر معانی: کاردهان، مراجعین، مخدومان، زاورگیران (clientage هم می گویند)
[حقوق] ارباب رجوع
[ریاضیات] مشتریان، ارباب رجوع
سایر معانی: کاردهان، مراجعین، مخدومان، زاورگیران (clientage هم می گویند)
[حقوق] ارباب رجوع
[ریاضیات] مشتریان، ارباب رجوع
دیکشنری
ارباب رجوع
اسم
clienteleمشتریان
client, clienteleارباب رجوع
clientele, suiteپیروان
clienteleموکلین
ترجمه آنلاین
مشتری
مترادف
audience ، business ، clientage ، clientry ، clients ، constituency ، cortege ، dependents ، following ، market ، patronage ، patrons ، public ، regulars ، trade