شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی سایر معانی: شراکت، معاضدت، همکاری، شرکت [حسابداری] شرکتهای غیر سهامی [حقوق] شرکت مدنی، شرکت غیر سهامی، شرکت تضامنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] شریک تضامنی، شریک فعال
[حقوق] شرکت نامه (شرکت مدنی)
[حقوق] شرکت تضامنی
[حقوق] شریک جزء
[حقوق] شرکت با مسئولیت محدود
[حقوق] شرکت غیرتجاری (متشکل از افراد متخصص در یک حرفه)
شریک غیر فعال (که در سرمایه گذاری شرکت دارد ولی نه در مدیریت)، شریکی که تهیه سرمایه با اوست، شریک سرمایه رسان [حقوق] شریک غیر فعال
[حسابداری] مشارکت برد برد
[حقوق] معاون جرم
مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون سایر معانی: رایزن، مشاور، راهنما، رهنمون [نساجی] مشاور