عفو مشروط، قول شرف، قول مردانه، بقید قول شرف آزاد ساختن سایر معانی: (در اصل) قول شرف (به ویژه قول اسیر جنگی که در عوض آزادی از شرکت مجدد در جنگ خودداری خواهد کرد)، شروط مربوط به قول شرف، پیر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهلت، تاخیر، مجازات کسی را بتعویق انداختن سایر معانی: (اعدام یا مجازات و غیره را) به تعویق انداختن، پس افکندن، واپساندن، زنهاریدن، تعویق اعدام، عقب انداختن تاریخ اعدام، تعویق مجازات، پس افکن ...
رهایی، رستگاری، نجات، سبب نجات سایر معانی: رهایش، آمرزش، بوخت، وسیله ی رستگاری، مایه ی نجات، اسباب آمرزش
ناحق، ناموجه سایر معانی: ناموجه، ناحق [حقوق] غیر قابل توجیه
دفاع، حمایت، توجیه، اثبات بیگناهی سایر معانی: ویچاردن، به حق جلوه دادن، عملی که توجیه می کند، عمل اثبات کننده، عمل توجیه کننده، ویچاردگر، حقانیت، خونخواهی