علمی، نظری سایر معانی: نگره ای، دیدمانی، تئوریک، وابسته به یا از نظر تئوری [ریاضیات] نظری، کلی، فرضی، نظریه، نگرش، تئوریک، نگره ای [آب و خاک] نظری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(انگلیس - عامیانه) آدم پوشالی، آدم پر مدعا
سند، حکم، نوشته، ورقه سایر معانی: (قدیمی) زمان گذشته و اسم مفعول: write، کتاب، (قدیمی) نگاشته، دستخط، فرمان [حقوق] حکم، قرار
← کاغذ الکترونیکی [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
واژههای مصوب فرهنگستان
عروسکی که بدون طراحی قبلی با کاغذ ساخته میشود [هنرهای نمایشی]
قهوهپالایی که از جنس کاغذ است [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی]
اثر حجمی ساختهشده با لایههای کاغذی که بر روی هم چسبانده شدهاند [هنرهای تجسمی]
کاغذ چغری که با یک سایا (abrasive) مثل گارنت یا سیلیسیمکاربید یا آلومینیماکسید پوشانده میشود و برای صاف کردن سطح به کار میرود [مهندسی مواد و متالورژی] ...
کاغذ پرزداری که برای کار با گچرنگ به کار میرود [هنرهای تجسمی]