موقتا تسکین دهنده، مسکن، تسکین پذیر سایر معانی: دردکش، فرو نشان، بهتر نما، به نما، کوچک نما، که نما، ارام ده، سبک ساز، دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد، مسکن موقتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(حقوق) شرایط مخففه [حقوق] کیفیات مخففه
تسکین سایر معانی: کاهش دادن
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی، تسکینی سایر معانی: آرام ...