کافر، بت پرست، مشرک، غیر مسیحی سایر معانی: کافرانه، بی دینانه، (قدیمی) غیر مسیحی، لا مذهب، خدانشناس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرک، کافری، بت پرستی، بی تمدنی، جاهلیت
عملیات ضدتبلیغ [علوم نظامی] عملیات روانیای که در آن تبلیغات منفی دشمن شناسایی میشود و با افزایش وضعیتآگاهی، از تأثیر آن بر مردم و نیروهای نظامی خودی جلوگیری میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] فیلم تبلیغی
نمایشنامۀ تبلیغی [هنرهای نمایشی] نمایشنامهای که با تبلیغ اندیشه یا دیدگاه سیاسی یا مرامی خاص راهحل پیشنهاد میکند
کاربرد تبلیغات (برای رسیدن به مقصود)، فرداد گرایی، اصالت تبلیغ
تبلیغاتی
رسول، فرستاده، حواری، عالیترین مرجع روحانی، پیغام بر، پیغـامبر سایر معانی: (معمولا با a بزرگ) حواری (هر یک از دوازده پیرو عیسی)، (بیشتر در مورد جنبش های سیاسی یا اصلاح طلبی) علمدار، سردمدار، ...
ریزش، پخش، انتشار، پخش شدگی سایر معانی: اشاعه، پراکنش، گسترش، پاشش، نشت، (نور) پخشیدگی، پخشش، هم آمیزی مولکول ها (در گازها و آبگونه ها)، اطناب، درازگویی، پرگویی، روده درازی، شهوت کلام، افاضه ...
اصول، طریقت، گفته، تعلیم، مکتب، حکمت سایر معانی: (جمع) تعالیم، آموزه، (مذهب و حزب و غیره) اعتقاد، (جمع) معتقدات، مرام، آیین، شریعت، اصل علمی، سیاست، اصل سیاسی، روش سیاسی، بربست، هند، بنداد، ...
ارتداد، الحاد، کفر، مسلک خاص، بدعتکاری سایر معانی: از دین برگشتن، کژآیینی، کافر کیشی، وی ستودی، بدعت گذاری، (مجازی - اندیشه ی مخالف سنت و عقاید رسمی و مورد قبول) خلاف اندیشی، دگراندیشی، ناهم ...
مرتد، بدعت گذار، ملحد، رافضی، فاسد العقیده سایر معانی: وی ستود، کژآئین، کژکیش، زندیک (زندیق)، (مجازی) کیاگن، ناهماندیش، خلاف اندیش، دگراندیش