[صنعت] بسته کاری، مجموعه فعالیت - A deliverable at the lowest level of the work breakdown structure, when that deliverable may be assigned to another project manager to plan and execute. Thi ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، ارایش، تمهید، طبقه بندی سایر معانی: سازواری، سازمندی، توافق، آرایش، پیرایش، هم آراست، (جمع) ترتیبات، (موسیقی) ارائه ی قطعه ی موسیقی با سازها یا آوازها ...
رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء سایر معانی: (پنبه و غیره) عدل، بخچه (بقچه)، (کاه و غیره) کپه، مکعب هم فشرده (کاه یا علف خشک)، بسته، گلخج، به صورت عدل یا بخچه یا لنگه درآوردن، عدل ...
محفظه، صندوقه، جعبه بندی، در جعبه گذاردن سایر معانی: صندوق (برای حمل کالا و غیره)، جعبه، (خودمانی - هواپیما یا اتومبیل) قراضه، لکنته، لکنتو، صندوق بندی کردن، جعبه بندی کردن، در صندوق (یا جعب ...
انجام دادن، شروع بکار کردن، اماده استفاده کردن، لخت شدن، مرمت کردن سایر معانی: (عامیانه) 1- آماده کردن 2- بستن، (بسته را) پیچیدن، سفت کردن 3- گیسو را در بالای سر دسته کردن [زمین شناسی] اصطلا ...
غذای ناسالم، گنده خوراک، هله هوله
ترکیب، مخلوط، امیزش، مخلوطی، امیزه، اختلاط، معجون، اشوره سایر معانی: آمیزه، آمیغ، آشورده، آمیختگی، اختلاط و آشوردگی، آمیزش، امتزاج، (نخ یا پارچه که از الیاف گوناگون ساخته شده است) نخ آمیخته، ...
بسته، قوطی، بسته کوچک، بسته بندی کردن سایر معانی: بسته ی کوچک، پاکت، جعبه ی کوچک (معمولا مقوایی)، (در اصل) یک بسته نامه، رجوع شود به: a packet boat، (انگلیس - عامیانه) پول زیاد، قوطی سیگار و ...
قسمت، دسته، بسته، بخش، گره، جزئی از یک کل، امانت پستی، به قطعات تقسیم کردن، در بسته گذاشتن، بسته بندی کردن، توزیع کردن سایر معانی: (با تداعی منفی) دسته، گروه، قطعه زمین، قواره، قسمت (امروزه ...
مجموعهای از برنامههای معین برای دستیابی به هدف ویژه [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
واژههای مصوب فرهنگستان
قرار دادن محصول در گُنجایه یا لفافپیچی آن برای محافظت از محصول در هنگام ترابری و توزیع [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی]
برنامۀ کاربردی رایانهای که بهصورت کامل و آمادۀ اجرا، شامل همۀ برنامههای مفید و لازم و همراه با سندهای مربوط به کاربر، عرضه میشود [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ...