بادکردگی، بر امدگی، تورم، قلنبگی سایر معانی: اندام بیرون زده، چیز ورقلمبیده، برجستگی، برآمدگی، غده، ورقلمبیدگی، برقلیدگی (protuberancy هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصرار کردن، پیش امدگی داشتن، جلو آمدن سایر معانی: جلو امدن، متحمل شدن