پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه وغیره، چاخان، قمپز، فریب، توپ، سراشیب، توپ زدن، حریف را از میدان در کردن سایر معانی: لاف، بلوف، هارت و پورت، گشادبازی، وعده ی دروغین دادن، گول زدن، تهدید دروغین ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صریح، روشن، اشکار، صاف، واضح سایر معانی: عیان، آشکار، بی پرده (در برابر: ناآشکار، مضمر implicit)، رک، رک و روباز، بی رودربایستی، بی شیله پیله، ساده [ریاضیات] روشن، آشکار، واضح، صریح [پلیمر] ...
درستی، امانت، صداقت، جلال، قدوسیت، درستکاری، دیانت، راستکاری، قابلیت امین سایر معانی: دست و دل پاکی، پاکدستی، راستگویی، بی شیله پیلگی، رکی، (در اصل) شرف، شرافت، آبرو، والایی، فربودی، بابکی، ...
راست، صادق، راستگو، حقگو، موافق باحقایق، از روی صدق و صفا سایر معانی: صدیق، (هنر و ادبیات) واقع نما، راستین نما، واقعی