زرنگ تر بودن، کلاه سرکسی گذاشتن سایر معانی: (با حیله گری) پیشدستی کردن، بامبول زدن، ترفند زدن، زرنگ تر بودن (از)، بیشتر از دیگری مردرندی کردن، ذکاوت بیشتر به خرج دادن، کلک زدن، در حقه بازی و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از جناح خارجی بدشمن حمله کردن سایر معانی: (ارتش) جناح دشمن را دور زدن، از پشت حمله کردن، پیش دستی کردن، رندی کردن، (با زرنگی) رد شدن از، غافلگیر کردن
گول زدن، زرنگ تر بودن از سایر معانی: (قدیمی) باهوش تر بودن، بیشتر (از دیگری) زرنگی کردن، ذکاوت بیشتر به خرج دادن، ترفند بهتری زدن، حیله ی بهتری به کار زدن، بهتر دوز و کلک سوار کردن ...