پوچ، هوایی، هوا مانند، با روح، خود نما، واهی سایر معانی: در هوا، در هوای باز، در معرض نسیم، در آسمان، بسیار بالا، تخیلی، غیر ذاتی (مثل هوا)، غیر واقعی، پا در هوا، دلباز، سبک، بی غم، سر به هو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در هوای ازاد سایر معانی: در هوای باز، درجای بی سقف [سینما] فضای باز
صحرایی، بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد، بیرونی سایر معانی: در هوای آزاد، در بیرون، بیرون از ساختمان، بیرون، بیرونی، صحرایی، در هوای آزاد انجام شده [سینما] محوطه بیرونی - نمای دور خارجی [ز ...
بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد سایر معانی: به سوی بیرون، به خارج، در بیرون ساختمان، در هوای آزاد، بیرون شهر، دشت و صحرا، دامن طبیعت
برون، بطرف خارج، انطرف، بیرون، بیرون از، از بیرون، بدون، بی سایر معانی: (در) خارج، در بیرون، لا، بی آنکه، بدون اینکه، فاقد